نوشته شده توسط : Dr. Dalake

خلق نیک‌خویی در کودکان

مشاوره کودکان:زمانی که دانشجوی دانشکده بودم، همسر آینده‌ام جین، روزی به من گفت که روانشناسان معتقدند که شخصیت کودک تا سن سه سالگی او به خوبی شکل می‌گیرد. و من بی‌درنگ گفتم «این مسخره است» – پاسخ من نه بدان سبب بود که در این زمینه چیزی می‌دانستم، بلکه به این علت بود که نمی‌خواستم مفهومی ضمنی را که بر مبنای آن یک فرد نمی‌تواند پس از سه سالگی در حدی که بخواهد تغییر روحیه دهد بپذیرم. جین برای مدتی به عنوان دستیار پاره وقت داوطلبانه در کلینیک اطفال یک روانشناس کار کرده بود که در نتیجه او درباره تئوری رشد کودک بسیار بیشتر از من می‌دانست. تنها مفاهیمی که در اینباره در ذهن داشتم ناشی از پیشداوری‌های شخصی خودم بود. درس روانشناسی که در دانشکده می‌خواندم بیشتر از مقوله اعصاب و انعکاس‌ها و چگونگی یادگیری موش‌های صحرایی بحث می‌کرد- و این یکی از کسل ‌ننده‌ترین درس‌هایی بود که خواندم.

گاهگاه از مادری نامه‌ای دریافت می‌دارم که در آن نگرانی خود را از اینکه فرزند دوساله‌اش مشکلی در غذا خوردن یا توالت رفتن دارد، یا بسیار متکی به والدین است، و یا بیش از اندازه درخواست و تقاضا دارد ابراز می‌دارد. و مادر مضطرب گمان می‌کند که کودک او برای همیشه به همین حال خواهد ماند و او در تربیت فرزند دچار خطایی نابخشودنی شده است. شخصیت چه هنگام شکل می‌پذیرد و آیا پس از آن می‌توان کاری برای تغییرش انجام داد؟ فکر نمی‌کنم که ما هنوز پاسخ‌های دقیق و قطعی بدینگونه پرسش‌ها را بدانیم، با این همه می‌توانیم بوسیله چند تعمیم قابل قبول این نکته ابهام‌آمیز را تا حدی روشن کنیم.

در ابتدا بگویم که من از جمله کسانی هستم که معتقدند خوی ذاتی موجب تفاوت‌هایی در افراد می‌شود. مرادم از خوی، صفات خاص اجتماعی – خوب یا بد- چون شهامت، نادرستی، عقل معاش یا میخوارگی که مردم در سالیان گذشته اغلب آنها را به وراثت نسبت می‌دادند نیست (جالب آنکه وقتی این صفات و خصوصیات بد بودند مادران، خانواده پدر را سرزنش می‌کردند، و برعکس ویژگی‌های خوب را از خانواده خود می‌دانستند. و همین تصور را پدران نیز داشتند!) مقصودم از خوی ذاتی پرجنب و جوش بودن یا آرام بودن، پرخاشگری یا اغماض، توازن یا عدم ثبات حسی، خونسردی یا حساسیت، گستاخی یا محتاطی، و خودسری یا فروتنی است. مسلم است که هریک از این تمایلات و ویژگی‌ها نیز به وسیله تجربیات زندگی می‌تواند قدرت بیشتری پیدا کند.

والدین اینگونه تفاوت‌ها را در طبع و خوی فرزندان، بوضوع می‌توانند در دوقلوها در برابر دشواری‌ها و خطرات و در مقابل مردم دیگر بکلی با هم متفاوت است.

رشد شخصیتدر چهار یا پنج ماه نخستین زندگی نسبتا بر ما روشن نیست. در واقع رفتار و حرکات سه ماه نخست طفل گویای آن است که وی از آنچه پیرامون او می‌گذرد بی‌خبر است. نگاهش با ابهام و تعجب به اینسو و آنسو می‌رود. گویی می‌خواهد بگوید: «من کجا هستم؟ این زندگی چیست؟» با این همه از دو ماهگی به بعد، بنظر می‌رسد که مادر خود را می‌شناسد و بیش از دیگران به او خیره می‌شود و بدینسان چیزهایی از وی می‌اموزد. در سه ماهگی با دقت بیشتر به کسانی که در برابر آنها قرار می‌گیرد می‌نگرد در این هنگام از دیدن مردم اطراف خود بی‌آنکه متوجه باشد آنها از خویشان و دوستانند یا افراد غریبه لذت می‌برد. اما بتدریج شناخت آنها از بیگانگان واضح‌تر می‌شود و در مقابل آنها ناآرام می‌گردد.

مشاوره کودکان:دوران پنج ماهگی تا یک سالگی و یا یک سال و نیمگی در ایجاد گرایش‌های اساسی نسبت به زندگی، شاید مهمترین مرحله باشد. منظور از این گرایش‌ها نه خصوصیات ناشی از آرزوها و جاه‌طلبی‌های دوران بزرگسالی، بلکه پایه و بنیان احساس کودکان نسبت به مردم دیگر و خودشان است. کودکان در این ایام خود را افرادی جدا می‌یابند و در داشتن استقلالی هر اندازه اندک اصرار می‌ورزند- می‌خواهند که خودشان شیشه شیر را به دست گیرند و دقایق متوالی در بغل نباشند: مهمتر از این، از نظر گاه ما، آنان نخستین علایق واقعی خود را نسبت به پدر و مادر نسبت به اینکه کدامیک بیشتر از آنها مواظبت و مراقبت کند بروز می‌دهند. نه‌تنها این قاطع‌ترین رابطه‌ای است که تا این زمان داشته‌اند، بلکه همین خود پرنفوذترین مرحله زندگی آنان است. اگر پدر یا مادری که بیشتر بدانان نزدیک است ناگهان آنها را رها کند و نزد شخص ناآشنایی بگذارد، آشکارا ناراحت می‌شوند و بازگشت پدر یا مادر را طلب می‌کنند. در این دوران والدین آنها را به دنیای مردم دیگر، به دنیای چیزهای دیگر، و شاید بتوان گفت، به خود آنها می‌شناساند. اگر پدران و مادران افرادی گرم و با محبت باشند، کودکان بعدا همین کیفیت را از مردم دیگر انتظار خواهند داشت. محبت و علاقه پدر یا مادر بذر دوستی و دلبستگی را در دل آنها می‌نشاند. واقعیتی که آنها را افرادی خونگرم و با محبت بار می‌آورد و انتظار دوستی و علاقه را از دیگران در آنها به وجود می‌آورد، انگیزه‌ای قوی برای پدید آوردن رفاقت و محبت در مردمی که طی زندگی خویش با آنها سروکار خواهند داشت، در آنان ایجاد می‌کند.خلق نیک‌خویی در کودکان

از طرف دیگر، هرگاه پدر یا مادر آنها به سبب تربیت نادرست طبعی سرد و اندیشه‌ای ظنین آمیز داشته باشد، کودکان نیز در همین جهت پیشرفت روانی خواهند داشت. آنها انتظار دارند که سایر مردم دنیا سرد باشند و از این رو به جنبه‌های مفنی دیده خواهند دوخت. کودکان، در زمینه شناخت مفاهیمی درباره خودشان در این مرحله بدین فرض توسل می‌جویند که آنها اساسا یا مورد توجه دیگرانند یا دیگران از آنها نفرت دارند و در این موقع پایه خوش‌بینی یا بدبینی در روان آنها پدید می‌آید.

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-مشاوره کودکان:خلق نیک‌خویی در کودکان



:: برچسب‌ها: خلق نیک‌خویی در کودکان , نیک‌خویی در کودکان , پرخاشگری کودکان ,
:: بازدید از این مطلب : 962
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 20 خرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

رو به آینه زل زده‌ام و گیر و گرفتار مانده‌ام که چه کنم و چه نکنم.

دستم را زده‌ام زیر چانه‌ام و خودم را نگاه می‌کنم و می‌پرسم:

از خیرش بگذرم؟

سرم را می‌اندازم پایین و نگاه می‌کنم به میز به هم ریخته کنار آینه و دو سه پیکسلی که نمی‌دانم آنجا چه می‌کنند برمی‌دارم و نگاه می‌کنم و از خودم می‌پرسم:

نکند اشتباه فکر می‌کنم؟

از روی صندلی بلند می‌شوم و روی زمین ولو می‌شوم و به آدمی فکر می‌کنم که عکس‌العملم را در مقابلش نمی‌دانم، از یک طرف حامل پیغام «غلط‌ کردم» است

و از طرف دیگر من مردد مانده‌ام که راه را باز کنم یا همین‌جور بسته نگهش دارم مبادا خودم به غلط‌کردن بیفتم.

احتمالا گه‌گیجه که می‌گویند برای چنین وقت‌هایی است.

اتاق نامرتب است، من بی‌حوصله‌ام و درگیر سوال‌های فلسفی که آیا آری یا آیا نه،

کم مانده انگشت‌های اشاره‌ام را بیاورم بالا و جلوی چشمم بگیرم و چشم‌ها را ببندم و ببینم به هم می‌رسند یا کج می‌روند.

و تصمیم زندگی‌ام را این‌جور بگیرم. معمولا هم اصلی‌ترین موجواتی که وقت حضور در اتاق و درگیری‌های زندگی را نمی‌دانند،

پدران هستند که در هر شرایطی به محض ورود به اتاق نگاهی می‌اندازند به این طرف و آن طرف و احتمالا وقتی چشمشان روی کاغذهای روی زمین ثابت ماند، می‌گویند:

چه جوری اینجا زندگی می‌کنی؟

حالا یک مودب‌تر یا بی‌ادبانه‌تر.

اما دقیقا در چنین شرایطی بود که جناب پدر وارد اتاق شد و نگاهی به دور و بر انداخت و گفت:

«ببین، جلوی ضرر رو هر جا بگیری منفعته، پاشو و این دفتر دستک‌هات رو جمع کن، بدتر می‌شه!»

خنده‌ام گرفته و تا بلند شوم و کتابی که می‌خواهد دستش بدهم و در را پشت سرش ببندم.

و با خودم فکر کنم که چه شانسی آوردم درباره گم شدن شتر با بارش توی اتاق حرفی نشنیده‌ام،

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-جمله‌های ماندگار



:: برچسب‌ها: جمله‌های ماندگار , دیالوگ های ماندگار , ارزش های ماندگار , کتاب های ماندگار ,
:: بازدید از این مطلب : 1136
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 20 خرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

رفتار های ناهنجار نوجوانان و روش های پیشگیری و درمان آن ها:

نوجوانان؛ بیشتر از لحاظ عاطفی برای خود مشکل ایجاد می کنند تا برای دیگران. در بین دختران و پسران، از لحاظ رغبت ها و مشکلات، در دوران نوجوانی، تفاوت های نسبتا رایجی وجود دارد. به دلیل آن که سن بلوغ دختران زودتر فرا می رسد، مشکلاتشان نسبت به پسران بیشتر می باشد. دختران بیشتر به سازگار شدن در مدرسه، خانواده و جامعه توجه بیشتر دارند ، درصورتی که مسائل مالی وبرنامه ریزی های شغلی توجه پسران به خود جلب می کند. هر دو گروه به شکل فزاینده ای با مسائل عاطفی مواجه می باشند. بزرگترین مشکل آن می باشد که فرد در کنار آمدن با مسائل دوران کودکی نیز موفق نبوده است.

مقالات مرتبط:

نیازهای نوجوانان

مدیریت رفتارهای پرخطر نوجوانان

تحقیق کامل و گسترده ای در مرکز پژوهش های فرهنگی صورت گرفته است، تحقیقی کامل در مورد مسائل و مشکلات رفتاری نوجوانان ایران در مراکز پژوهش فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تحت نظر نویسنده و با همکاری تعدادی از اساتید دانشگاه انجام گرفته است. که در مرحله ی اول این تحقیق؛ در سطح نوجوانان تهران به اتمام رسیده است، و نتایج و یافته های آن کامل چاپ شده است (1361-1359).

فهرستی از مسائل و مشکلات رفتاری تقریبا 4000 نوجوان ایرانی، به ترتیب درصدی آن ها و با تفکیک جنسیت (دختر و پسر)، سن آن ها (کلاس اول، دوم و سوم راهنمایی) و منطقه ی جغرافیایی (شمال، جنوب، شرق، غرب، مرکز تهران)، گرد آوری شده است که تا حدودی مؤید طبقه بندی زیر می باشد.

در این تحقیق، مسائل رفتاری نوجوانان در 9 دسته طبقه بندی شده است: مشکلات سیاسی، اجتماعی، جسمانی، جنسی، مذهبی، خانوادگی، تحصیلی و شخصیتی و عاطفی. که در زیر به بخشی از مهمترین مشکلات شخصیتی که طبق یافته های این تحقیق، مبتلا به درصد قابل ملاحظه ای از نوجوانان می باشد، اشاره می شود :

عصبانیت 57 درصد ( کل ) 55 درصد ( پسران ) 59 درصد ( دختران )
زود رنجی 56 درصد ( کل ) 51 درصد ( پسران ) 61 درصد ( دختران )
افسردگی 53 درصد ( کل ) 46 درصد ( پسران) 60 درصد ( دختران )
کم روئی 52 درصد ( کل ) 52 درصد ( پسران ) 52 درصد ( دختران )
نگرانی و اضطراب 50 درصد ( کل ) 44 درصد ( پسران ) 56 درصد ( دختران )
ترس 30 درصد ( کل ) 29 درصد ( پسرا ) 30 درصد ( دختران )

در این قسمت تلاش بر آن است که، با توجه به طبقه بندی بالا و نتایج به دست آمده از تحقیق یاد شده، هر کدام از مشکلات نوجوانان به تفصیل مورد بررسی قرار بگیرد و در نهایت راه حل هایی عملی و امکان پذیر برای هر کدام از آن ها پیشنهاد شود.

مهمترین این مشکلات عبارتند از:ترس، نگرانی، احساس حقارت، عصبانیت، ناکامی، تعارض و اضطراب. در این مقاله به چند نابهنجاری اشاره می کنیم. در مقالات بعدی نیز بیشتر صحبت خواهیم کرد.

ترس:

همه ی افراد، حتی شجاع ترین افراد هم هر از چند گاهی دچار ترس می شوند. ترس بر اثر محرک ناگهانی و شدیدی که در محیط به وجود می آید، ظاهر می شود. اکثر روان شناسان، اصطلاح ترس و اضطراب را تا حدودی مترادف می دانند، با این حال بین این دو تفاوت کلی نیز وجود دارد. معمولا؛ ترس معلول عوامل خاصی است که بر اساس این عوامل می توان ترس را به سه دسته ی کلی تقسیم بندی کرد:

ترس از اشیاء، پدیده ها و حیوانات؛ مانند ترس از مار، خفاش، عقرب، سگ، طوفان، سیل، صدای مهیب، ارتفاع، آتش،دریا، هواپیما و… .
ترسیدن از روابط اجتماعی: این ترس شامل موارد زیر می باشد:
الف) ملاقات با مردم، همراه بودن با افراد قوی، مهم، باهوش، بسیار شوخ طبع و احتمالا اهل گوشه و کنایه زدن، ظالم و… .

ب) سخنرانی در جمعی بزرگ .

ج) بودن با جنس مخالف.

د) شرکت کردن در جمع هایی که اکثرا شامل بزرگسالان می باشد.

منبع : کودک و نوجوان-رفتارهای نابهنجار در نوجوانان



:: برچسب‌ها: نابهنجاری های نوجوانی , اختلالات نوجوانی , ترس و نگرانی نوجوان ,
:: بازدید از این مطلب : 837
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 20 خرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

قبل از فکر کردن در مورد اختلالات هیجانی کودک، بهتر است از خود بپرسید: کودک من اضطراب دارد یا عادیست؟ آیا هیچ گاه به شدت احساس نگرانی یا ناراحتی شدید هیجانی نکرده ام؟ به احتمال زیاد پاسخ مثبت است!

همه ما این قبیل هیجان ها را تجربه کرده ایم و این تجربه ها به تنهایی دلیل کافی برای دادن این حکم نیست که نابهنجاری یا نقص در شخصیت و منش وجود دارد. کودکان نیز ترس و اضطراب-همان چالش های هیجانی طبیعی- دارند و این ترس و اضطراب تنها زمانی که شدید، مزمن،ممتد و مزاحم باشد علامتی از اختلال روانشناختی است.

طی پنجاه سال گذشته، یافته های پژوهشی همگی نشان میدهند که ترس و اضطراب در کودکی امری معمول و شایع است (جرسیلد و هولمز، 1935، لاپاس ومونک، 1958، مک فارلن، آلن و هانزیک، 1954، اولندایک و کینگ، 1991، به نقل از کندال، 1389). تحقیقات قدیمی تر مثل تحقیق جرسیلد و هولمز (1935) شیوع ترس و اضطراب را به خوبی اثبات کرد. در ان زمان پژوهش ها نشان دادند که ممکن است کودکان و نوجوانان 9 تا 13، نوعی ترس شدید با نگرانی جدی تجربه کنند. به نظر می رسد پیچیدگی های ترس کودکان با رسیدن به 8 سالگی که همراه تحول شناختی کودک و افزایش توانایی او برای استدلال و توسعه پیام های منفی ممکن و نتایج در اینده می باشد افزایش می یابد. هم چنین منابع اولیه ترس و اضطراب با مراحل تحولی در زندگی تغییر می یابد. باید توجه داشت همراه با تحول میزان ترس های گزارش شده کودکان کاسته می شود و کانون ترس تغییر می یابد.

همراه با جریان رشد نوع ترس ها نیز تغییر می کند، یعنی در سنین متفاوت ترس های متفاوتی مطرح می شود. مثلا کودکان 8 ماهه تا 2ساله از جداشدن از مراقبان خود می ترسند، اما این ترس بین 1 تا 2 سالگی کاهش می یابد. بین 2 تا 4 سالگی از شدت دلبستگی کاسته می شود وترس های دیگری مانند ترس از حیوانات وتاریکی ظاهر می شود. بین 4 تا 6 سالگی، قدرت تصور و تصویرسازی کودک رشد می کند و تصویرهایی از ارواح، هیولاهای نیمه انسان-نیمه حیوان و صداهای غیرقابل توضیح در شب را می سازد. بعد از6 سالگی کودک احتمالا بیشتر از آسیب، مرگ یا بلایای طبیعی می ترسد. هم نوجوانان سفیدپوست و هم نوجوانان آمریکایی آفریقایی تبار ترس هایی مشابه درباره صدمه دیدن خود یا دیگران ابراز می کنند، کودک با نزدیک شدن به دوران نوجوانی،ممکن است از پذیرفته نشدن در گروه بزرگسالان بترسد.

جدول: ترس ها و اضطراب های مرتبط با سطوح سنی مختلف در کودکان

سن کانون ترس یا اضطراب
0-6 ماهگی عدم حمایت، صدای بلند، محرک های حسی شدید
6-9 ماهگی غریبه ها، محرک های ناگهانی یا غیر قابل انتظار (مثل صداها)
1 سالگی جدایی از فردی که از کودک مراقب می کند، آسیب دیدن، توالت رفتن و غریبه ها
3 سالگی حیوانات، ماسک ها، تنها ماندن، جدایی از والدین
4 سالگی تاریکی، حیوانات و سر و صدا
5 سالگی حیوانات، افراد بد، تاریکی و جدایی از والدین
6 سالگی غول ها، جادوگرها و دیگر افراد غیر عادی، صدمات جسمی، رعد و برق و تندر، جدایی از والدین (برای مثال هنگام رفتن به مدرسه)
7-8 سالگی غول ها، جادوگرها و دیگر افراد غیر عادی، (مثلا انهایی که در کتاب ها و فیلم ها هستند) وقایع غیر عادی موجود در رسانه ها و فیلم ها، (مانند جنگ و بمب گذاری و انفجارها)، تنها ماندن، صدمات و اسیب ها.
منبع: آلن دیک، 1983

محیط اجتماعی در پهنه زندگی چالش های متفاوتی را پیش روی ما می گذارد که مستلزم رشد مهارت ها، باورها یا احساسات جدید است. طی دوران کودکی ترس ها و اضطراب ها این قبیل چالش ها را به وجود می آورند. کودکان با فراگیری روش های مقابله با موقعیت های اضطراب زا و ترس آور این دوران، نحوه کنار آمدن با ترس ها و اضطراب های زندگی آتی را می آموزند. برای مثال اذعان به ترس، رویارویی و سپس مقابله با آن، و در نهایت نترسیدن در واقع توالی رشد کودک است تا در آینده برای مقابله با ترس و اضطراب آماده باشد.

بر اساس متون و ادبیات تحولی، بسیار معقول است که کودکان و نوجوانان نسبت به تجربه ترس ها و اضطراب های مختلف در مراحل مختلف تحول خود اسیب پذیرتر باشند. با وجود این، چه چیزی واکنش و ترس و اضطراب بهنجار را از اضطراب هراس بالینی جدا می سازد؟ متخصصان بالینی دستورالعمل هایی را برای متمایز کردن واکنش ترس طبیعی از شرایط اضطرابی که از نظر شدت، فراوانی، محتوا، دفعات و نشانه های اضطرابی با همتایان بهنجار خود متفاوت هستند تهیه کرده اند (کندال، 2000).

منبع : کودک و نوجوان-کودک من اضطراب دارد یا عادیست؟



:: برچسب‌ها: کودک مضطرب , مشاوره کودک , روانشناسی کودک ,
:: بازدید از این مطلب : 915
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 20 خرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

گشتی در دفترخانه‌های طلاق

یک مهر طلاق و همه چیز تمام. شاید هم خیلی قبل‌تر از ضرب مهر دیگری چیزی نبوده. فقط نفسی که بیاید و برود و تحمل گذر ثانیه‌هایی که انگار سنگ به پایشان بسته شده. دیگر نمی‌خواهمش، همین و بس. هرچند دفترخانه با دفترخانه فرق دارد، اما طلاق‌های توافقی بیشتر از این حرف‌هاست. معمولا هم زن متقاضی این نوع طلاق‌هاست. نه این‌که مردها دلشان زده نمی‌شود و نسبت به همسر بی‌میل. نه، مردان محدودیتی برای چند همسری ندارند. هرچند، هر چه که به مناطق متوسط به پایین که نزدیک می‌شویم، سازگاری زنان و تحمل شرایط بیشتر می‌شود و دلیلش فقط بی‌کاری و وابستگی مالی زنان به همسرانشان است. مگر این‌که مرد بزند به رگ بی‌خیالی و همین آب باریکه را هم یا اصلا نیاورد و یا همه را خرج اعتیادش کند و گشنگی‌اش بماند برای زن و بچه. با این‌که هر دفترخانه از تمام نقاط شهر مراجع دارد، اما می‌شود تخمین زد که هر کس برای رها شدن از بند زندگی مشترک دلیلی که می‌تراشد با کلاس و درجه و سطحش و… بی‌ربط نیست. طلاق‌ توافقی در محله‌هایی که هنوز سنتی‌ترند به اندازه منطقه‌هایی که قبح دلزده‌شدن از همسر و انتخاب دیگری ریخته، نیست.

اعتیاد و بی‌کاری هم در بین مرفهین به چشم نمی‌آید. طرف آن‌قدر دارد که خرج زندگی که هیچ، هزینه اعتیاد خودش و رفیق‌های معتادتر از خودش را هم می‌دهد. «دیگه ازش سیر شدم» محکم‌ترین دلیل زن و شوهرهایی است که غصه نان ندارند، فکر کرایه خانه و مدرسه هم ندارند و خلاصه دلشان نگران نیست یا دل نگران کسی نیستند و دغدغه دست‌های خالی کسی را ندارند. ربطی هم به مهریه زیاد و کم ندارد، که مثلا آنی که مهریه‌اش کم است خیلی راحت بگوید: «برو خونه بابات» اتفاقا آقای دفترخانه‌دار که می‌گفت جدیدا مهرهای کم در حد یک شاخه گل سرخ به نیت خدای یکتا، زیاد شده است. بعضی‌ها هم هستند که از آن جلب‌های روزگارند و برای خلاصی دردانه پسر از سربازی و فرستادنش به فرنگ حاضرند تن به طلاق بدهند که بشوند واجد شرایط معافیت پسر جان. بعد که خر محترم از پل گذشت، برمی‌گردند برای ثبت عقد. فکر کنید که عده‌ای حاضرند سه سال طلاق گرفته باشند برای یک معافیت سربازی! حتما ارزشش را دارد خب.

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-گشتی در دفترخانه‌های طلاق



:: برچسب‌ها: گشتی در دفترخانه‌های طلاق , طلاق‌ توافقی , مشاور طلاق ,
:: بازدید از این مطلب : 1005
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 20 خرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

داستان‌های واقعی اجتماع : اعتیاد

راننده اورژانس اجتماعی ما را مستقیم به کوچه‌ای می‌برد که منزل موردنظر در آن قرار دارد و ما باید جایی پیاده شویم که نزدیک محل اعلام شده نباشد، بچه‌های اورژانس فکر آبروی ساکنان خانه را می‌کنند مبادا میان همسایه‌ها برایشان حرف در بیاید که فلانی‌ها…
پیرمردی با چهره مهربان در آپارتمان را باز می‌کند. به قیافه‌اش نمی‌آید اهل آزار و اذیت کودکان باشد. سماوات اسم امیرسام را می‌برد و پیرمرد تایید می‌کند که کودک در خانه است و اجازه ورود می‌دهد. پدر و مادر کودک هم در خانه هستند. اعتیاد در چهره هر دوشان پیداست و معلوم می‌شود دلیل تماس چه بوده. پدر رفت لباس مرتب‌تری بپوشد، اما فریده مادر پسرک همان‌طور با لباس خانه، جلوی ما نشست و به سوالات مددکار و روان‌شناس تیم جواب داد.
سن و سالش حدود ۳۰ است و سه سال پیش در خیابان با همسرش آشنا شده. از همان اول می‌دانسته شوهرش معتاد است و تصمیم می‌گیرد انگیزه‌ای شود تا شوهرش اعتیاد را ترک کند که پدرش را از دست می‌دهد و در همین ناراحتی‌ها، برای رسیدن به آرامش، به مصرف مواد گرایش پیدا می‌کند. چند باری تفریحی استفاده می‌کند تا این‌که گرفتار می‌شود. یک سال و نیم هم شیشه مصرف کرده و بعد ترک می‌کند، تا دو هفته پیش که به قول خودش «مثل سگ» متادون را هم ترک کرده. سه ماه و نیم از بارداری‌اش گذشته بوده و او تازه متوجه بچه می‌شود، اما پزشکش به او اجازه نمی‌دهد که متادون را کنار بگذارد.


پسرش حدود دو ماه پیش، معتاد متولد شد و دو هفته برای ترک در بیمارستان مفید بستری بوده. بعد از مرخصی، عمه‌اش او را می‌برد که پیش خودش از او نگه‌داری کند و خیالش راحت باشد که نوزاد سالم می‌ماند. پدر هم تحت نظر پزشک ترک کرده و متادون مصرف می‌کند.
خواهرهای آقا با ازدواج او و فریده مخالف بودند، بعد از ازدواج آنها و معتاد شدن فریده دیگر نور علی نور می‌شود و بهانه حسابی دست خواهرها می‌افتد و آنها هم چندین بار به خانه آنها می‌آیند تا او را از خانه برادرشان بیرون کنند، اما برادر با این‌که معتاد است، هنوز هوش و حواسش را از دست نداده و همسرش را دوست دارد و می‌گوید به هیچ قیمتی از او جدا نمی‌شود. حالا که بچه آمده هر دو انگیزه بیشتری برای ساختن زندگی سالم پیدا کرده‌اند، این را فریده می‌گوید و پسرش را با قربان صدقه بغل می‌گیرد و اضافه می‌کند که اگر امیرسام نباشد، باز برمی‌گردد به مواد.

پشت در پشت، میراث شیشه
پرونده دیگری که تیم سیار اورژانس اجتماعی برای بررسی آن رفت، در منطقه‌ای در جنوب پایتخت بود. طبق معمول تیم در خیابان اصلی و دور از منزل مورد نظر پیاده شد و در کوچه‌ها به دنبال پلاک موردنظر گشت.

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-داستان‌های واقعی اجتماع : اعتیاد



:: برچسب‌ها: اعتیاد , ترک اعتیاد , داستان‌های واقعی اجتماع , اعتیاد و بیماریهای مقاربتی ,
:: بازدید از این مطلب : 927
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 20 خرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

خیانت، پر ضررترین عمل در یک رابطه است که نه تنها باعث خسارت های غیرقابل جبران به زن و مرد می‌شود، بلکه اعتماد و اطمینان کسی که مورد خیانت قرار گرفته شده را نیز نسبت به افراد دیگر از بین خواهد برد. در حالت عادی نارضایتی از مسائل متفاوت در یک رابطه باعث بی وفایی می‌شود، ولی در کل هیچ بهانه ای برای این عمل ناپسند پذیرفته نیست و باید از آن اجتناب کرد.
خوشبختانه در جامعه‌ی ما به‌دلیل فرهنگ و آداب و رسوم کامل و با اصالت ایرانی، تعداد زنانی که به شوهران خود خیانت می‌کنند، بسیار اندک است. در زیر برخی از دلائل بی وفایی زنان را می‌خوانید.

کنجکاوی و حسادت
به‌نظر می‌رسد بی ارزش ترین علت برای انجام خیانت، حس ماجراجوئی و ظهور کردن احساس‌ها بر اثر حسادت نسبت به شوهران زنان دیگر می‌باشد. این نوع سبب ها به طور معمول در زنانی که به نوعی دارای مشکل‌ها و کمبودهای روحی در زندگی می‌باشند، دیده شده و خوشبختانه دارای تعداد بسیار محدود است.

ارضاء نشدن جنسی
مشکل برطرف نشدن نیاز جنسی هم از جمله مواردی است که گاهی توسل به پدیده‌ی زشت و بد خیانت را در برخی زنان باعث می‌شود. امروزه با پیشرفت علوم مختلف پزشکی، بسیاری از مشکل‌ها و نقص های جنسی چه در مردان و چه در زنان به‌راحتی قابل درمان شده است.

مادیات و وضع اقتصادی
با نهایت تأسف، بعضی از زنان به علت این که شوهر آنها دارای وضعیت مالی مناسب نیست و به مقدار نیاز به آنها پول پرداخت نمی‌کند، فقط و فقط به‌خاطر پول (و نه لذت) برآورده شدن نیازهای مادی خود، متاسفانه طرف دیگری کشیده می‌شوند که این بسیار نمودار زشت و کریهی دارد چرا که با کمی سعی و تلاش می‌توان به آسانی به خواسته‌های منطقی مادی زندگی دست یافت.

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-ده دلیل بی وفایی و خیانت کردن زنان



:: برچسب‌ها: خیانت کردن زنان , دلیل خیانت زنان , بی وفایی زنان ,
:: بازدید از این مطلب : 890
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 19 خرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

وفادار بودن برای مرد سخت نیست ‏بلکه غیر ممکن است! یک زن برای یک مرد آفریده شده اما یک مرد برای زندگی با تمام زنها»! این نظریه از آن هانری دومنترلان فرانسوی است. او در ادامه می گوید:« مرد اگر به تاریکی می‏رود و به زنش خیانت می‏کند مقصر خودش نیست؛ مقصر خلقت و طبیعت است که همه موارد خیانت را در او مهیا کرده است.

نظر فلاسفه در مورد وفاداری مرد
“دومنترلان معتقد است که مردان بعد از دو سال زندگی مشترک با همسرشان نمی توانند به همسر خود وفادار بمانند. از نظر این دانشمند، زنان به دلیل ذات متفاوتشان می توانند با خیانت همسرشان کنار بیایند و برای این ادعا زنان فرانسوی را مثال می زند و می گوید:« در فرانسه اگر شوهری مرتکب بی وفایی‏ شود زنش احساس نارضایتی نمی‏کند یا عصبانی نمی‏شود؛ زیرا با خودش صحبت می کند که او فقط تنش را با خودش پیش دیگری برده نه روح و احساساتش را، روح و احساساتش برای من است».

▪ دکتر راسل لی ، استاد زیست شناسی نیز اعتقاد دارد که قانع بودن مرد به یک زن ازنظر کمیت خیانت به نسل بشر است؛ زیرااکتفا کردن مرد به یک زن نسل او را ضعیف می کند ولی نسل در چند همسری توانا و قدرتمند می شود.

▪ ویل دورانت، طبیعت مرد را ذاتا چند همسری می داند و می گوید:« فقط نیرومندترین قیود اخلاقی، میزان مناسبی از فقر، کار سخت و نظارت دائمی همسر می تواند تک همسری را به مرد تحمیل کند»

آیا مردان خیانت کارند.

برخی پزشکان هم «پولیگام‏» بودن مرد- تنوع دوستی و تعدد خواهی- و « منوگام» بودن زن- انحصار خواهی و یکه شناسی- را یک امر واضح می دانند و دلیلشان هم این است که درمرد میلیون ها سلول «اسپرم» تولید می شود در حالی که زن در دوران آمادگی جز یک تخمک در تخمدان تولید نمی کند».

بعضی ها ها هم همچون « آنیتا لوس » می گویند که مردها همیشه «موطلایی ها»( کنایه از زنان بد) را به یاد می آورند!

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-مردان وفادار هستند یا خیانت کارند؟



:: برچسب‌ها: مردان وفادار , مردان خیانت کار , وفاداری مرد ,
:: بازدید از این مطلب : 771
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 19 خرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

عده ای گمان می کنند که منظور از بلوغ در افراد تنها رسیدن آنها به بلوغ جنسی و جسمی و قدرت آن ها در ازدیاد و تولید نسل است اما باید گفت که این تنها یکی از بلوغ ها و تکامل هایی است که در چرخه زندگی افراد به وجود می اید که بلوغ جنسی یا جسمی نام دارد و علاوه بر آن به دلیل تغییراتی که در سیستم بیولوژیکی و ذهنی فرد به وجود می اید تغییرات و بلوغ هایی مانند بلوغ عاطفی نیز در فرد به مرور زمان شکل می گیرد. یکی از مهم ترین بلوغ هایی که در دوران زندگی فرد برای او به وجود می آید که البته باید گفت زمان شکل گیری آن در افراد متفاوت است و حتی گاهی افراد هرگز به این بلوغ نمی رسند بلوغ عاطفی است. یک کودک ممکن است از مواردی مانند ارتفاع و یا سرعت بترسد و در عین حال با گذار از دوران کودکی به دوران نوجوانی یک نوجوان ممکن است از مواردی دیگر بترسد .

ترس های دوران کودکی تا نوجوانی ادامه خواهد یافت و در واقع یکی از نشانه های بلوغ عاطفی تغییراتی است که در رفتارهای فرد اتفاق می افتد یعنی نوجوان رفتارها و کارهای ناپخته و خام خود را کنار گذاشته و به جای آن در مقابل با مشکلات و دغدغه هایی که در زندگی برای او به وجود می آید از روش های منطقی و عاقلانه استفاده می کند. در واقع می توان گفت وقتی شخص به بلوغ عاطفی می رسد رفتارهای عاقلانه را در کارها جایگزین رفتارها و کارهای هیجانی خود در برخورد و رویارویی با مسائل و مشکلات می کند. در این میان مشکلاتی که نوجوان با آن ها درگیر است را می توان به سه دسته تقسیم نمود مشکلاتی که مربوط به اوایل دوران نوجوانی است مثل مشکل مدرسه و تحصیل و مشکلات خانوادگی و این گونه مشکلات. دومین دسته از مشکلات نوجوانان در ارتباط با اواسط دوران نوجوانی آن ها است که مواردی مانند انتخاب شغل و اوقات فراغت و تفریحات نوجوان را در بر می گیرد و در نهایت دسته سوم مشکلات نوجوان به دوران انتهایی نوجوانی او ربط داشته و مواردی مانند خود شناسی تعهدات خانوادگی و مذهبی در این دسته قرار می گیرند.

منبع : کودک و نوجوان-انواع بلوغ در نوجوانان



:: برچسب‌ها: بلوغ در نوجوانان , بلوغ جنسی , تغییرات بلوغ ,
:: بازدید از این مطلب : 818
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 19 خرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

عزت نفس برای بقا و سلامت روانی انسان حیاتی است. عزت نفس یکی از ملزومات عاطفی زندگی است و بدون آن بسیاری از نیازهای اساسی برآورده نمی شود.

یکی از مهم ترین عواملی که انسان را از سایر حیوانات متمایز می کند، آگاهی از خود است، یعنی توانایی تشکیل یک هویت و اختصاص دادن ارزشی به آن. به بیان دیگر، این ظرفیت در انسان وجود دارد که تعریف کند کیست، و سپس ببیند که آیا آن هویت را دوست دارد یا خیر.

در واقع، عزت نفس بعد ارزیابانه خودپنداره- توصیف فرد از خود- است و اشاره به این دارد که چگونه خود را ارزشیابی می کنیم. برای انسان این امکان وجود دارد که رنگها، صداها، شکلها و احساسهای اصلی را دوست نداشته باشد. اما اگر فرد بخشهایی از خودش را دوست نداشته باشد، ساختار روانی او به شدت آسیب می بیند.

در چنین شرایطی، شخص از هر چیز که درد عدم پذیرش را به هر شکل وخیم می کند اجتناب می ورزد. چنین فردی در مسائل اجتماعی، تحصیلی یا شغلی ، کمتر پیشرفت می کند ، زیرا توانایی دستیابی به پیشرفت و انتظار دستیابی به آن را در خود نمی بیند.

رابطه زناشویی و عزت نفس
برقراری و حفظ روابط دو طرفه و سالم اجتماعی برای او بسیار دشوار است و تنهایی و انزوا را بیشتر تجربه می کند. از آنجایی که عزت نفس با سازگاری روانی هم رابطه دارد، افراد با عزت نفس پایین غالبا نشانه هایی از مشکلات و بیماریهای روانی از جمله اضطراب و تجربه تنش شدید- استرس- را تجربه می کنند.

افراد با عزت نفس پایین توانایی خود برای ابراز تمایلات جنسی، مورد احترام و توجه بودن، شنیدن انتقاد، تقاضای کمک یا حل مشکلات را سرکوب می کنند.

شخصی که عزت نفس پایینی دارد برای اجتناب از قضاوتهای بیشتر و عدم پذیرش مکرر، دیوارهای دفاعی را برپا میکند. ممکن است خود را سرزنش کند، عصبانی و ناامید شود یا خویشتن را در فعالیتهای آرمانگرایانه غرق نماید و گاه نیز به الکل یا مواد مخدر، روابط جنسی ناسالم و بزهکاری متوسل شود. به بیان دیگر ، عزت نفس پایین با آسیتهای فردی و اجتماعی فروان همراه است.

صدها محقق به بررسی هزاران نفر در سنین و موقعیتهای مختلف پرداخه اند تا عوامل موثر در عزت نفس را درک کنند. چه کسانی عزت نفس بالاتری دارند، عزت نفس چه اهمیتی دارد، چگونه می تواند افزایش داده شود، و…

بررسی کودکان به وضوح نشان داده است که شیوه فرزند پروری والدین طی سه یا چهار سال اول زندگی تعیین کننده میزان عزت نفس کودک است.

حمایت عاطفی خانواده و عزت نفس کودک
در خانواده هایی که والدین از حمایت عاطفی، شیوه کنترل مردم سالارانه و مبتنی بر ملایمت ، گرمی و استدلال استفاده می کنند، فرزندان به مراتب عزت نفس بالاتری نسبت به فرزندانی دارند که در خانواده های استبدادی، کاملا آزادگذار یا طرد کننده تربیت شده اند. اما اغلب تحقیقات مربوط به کودکان برزگ تر ، نوجوانان و بزرگسالان، یک سوال مشترک دارند: علت چیست و معلول کدام است؟

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-عزت نفس چیست و با چه عواملی در ارتباط است؟



:: برچسب‌ها: عزت نفس کودک , عزت نفس پایین , داشتن عزت نفس ,
:: بازدید از این مطلب : 991
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 16 خرداد 1399 | نظرات ()